روزی پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت : دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک مکثی کرد. با خود گفت : چشمانش را که خدا داد ، حالا دیگر ... وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی ؟ مگر از تو میخواهد ؟ رحمت خدا بی پایان است 🍃 # توپک های شکلاتی